- 1
- 0
- Admin
- 21 شهریور 94
- عاشقانه و زیبا
- 47192 بازدید
- ۳۰ نظر
جدیدترین اس ام اس های عاشقانه و پیامک عرفانی 21 شهریور 1394
گلچین پیامک عرفانی و احساسی با طعم قهوه
یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام
بنوش… تا از دهان نیفتاده… بنوش…
پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی پیامک عرفانی
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری
وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی و ته همه فنجان های تو من می روم …
.
.
خــــدایا
همه از تو می خواهند، بدهی
من از تو می خواهم، بگیری
خـــــدایا این همه حس دلتنگی را از من بگیر
.
.
امشب دلم تو را می خواهد
نشسته روبروی صندلی مقابلم
در سکوت سرد این کافه
تا تو مرا در آغوش کشی …
.
.
هوا سرد شده … نه! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم، دردی را دوا نمی کند …
گرمای وجودت را می خواهم …
چرا صندلی رو به رو خالی ست؟
.
.
خدا را دوست بدارید
حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید
.
.
خدایا
گوش کن به التماسهای من
شرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز دراز
مرا گوش کن، مرا بپذیر که جز تو ندارم قبله ای برای نماز
.
.
در ته فنجان قهوه ام کفش های توست
فقط نمی دانم می آیی یا می روی …
.
.
خدایا
در 2 راهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده
نکند که با نسیمی راهم را کج کنم!
.
.
خدایا!
خدایا چگونه تو را بخوانم در حالی که من، من هستم (با این همه گناه ومعصیت)
و چگونه از رحمت تو نا امید شوم درحالی که تو، توهستی (با آن همه لطف و رحمت)
خدایا تو آنچنانی که من می خواهم مرا نیز چنان کن که تومی خواهی
.
.
کام اول و عمیق از سیگار
طعم قهوه تلخ گوشه دنج کافه
بوی برف نو که می بارید
و دست هایی که روی پیانو می رقصید
فرصت عاشقی کردن بود، جای تو خالی اما …
.
.
گاهی اوقات دلم تنگ طمع تلخ اشک هایم می شود
و آرام می بارم و می نوشم …
گویی قهوه ای تلخ از جنس حقیقت می نوشم …
چه کسی می گوید قهوه تلخ است؟
قهوه در برابر روز گار تلخم شیرین ترین نوشیدنی عالم حساب می شود …
.
.
خدا در دستی است که به یاری میگیری
در قلبی که شاد میکنی
درلبخندی که به لب می نشانی
خدا با من است، خدا با توست… خدایمان را آشکار کنیم
.
.
قهوه فقط یاداور است …
یاداور لحظات شیرین با تو بودن …
قهوه شیرین است …
خیلی شیرین …
.
.
صبح است… یاس را باید کاشت
توی گلدان ظریفی که پر از عطر خداست و سپس گلدان را روی یک میز گذاشت
پرده ها را باید پس زد و به خورشید فضا داد که آرام بتابد بر آن …
آن زمان خواهی دید با شمیم گل یاس،
تو چه احساس قشنگی داری و درخشان شدن برگ گیاه، چه تماشا دارد!
در دلت بوته ای از یاس بکار … یاسی از عاطفه، امید، محبت
ادراک و بدان بی تردید زندگی با تو سر مهر و وفا خواهد داشت …
.
.
کافه چی بر روی میزها شعر می نویسد
اینجا طعم دلتنگی ها از قهوه هم تلخ تر است…!
من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش
سفری می باید
سفری تا ته تنهایی محض
هر کجا لرزیدم
هر کجا ترسیدم
فقط و فقط گفتم
“من خدا را دارم”
.
.
قهوه چی زیاد قهوه ام را شیرین نکن
طعم روزگارم کم از تلخی قهوه ات نیست
.
.
این گونه نیا که هر از چند گاهی باشد
نیا دنیایم را آرامشم را سکوت اجباری روزهایم را نریز به هم …
که مجبور باشم مدیون قهوه خانه شوم
از بس که خاکستر و دود سیگار مهمانش می کنم
نیا لعنتی
اینگونه گذرا نیا …
.
.
خطا از من است، می دانم …
از من که سالهاست گفته ام ”ایاک نعبد“
اما به دیگران هم دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام ”ایاک نستعین“
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …
خدایا؛ رهایم نکن …
.
.
لبخندی که در چهره ام می بینی معنایش
این نیست که زندگی ام بی نقص است،
بلکه قدردان داشته هایم هستم
و از خــــدا بخاطر نعمتهایش
سپاسگذارم
.
.
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود …
تنها کسی ایست که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد …
با پای شکسته هم می توان سراغش رفت …
تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر می دارد …
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند …
وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید …
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود …
و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن ….
.
.
دیگر بازی بس است
بیا شمشیر ها را کنار بگذاریم و فنجانی چای بخوریم
اما چرا دستان تو خونی و پشت من می سوزد؟
.
.
برایم نوشته بود:
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید:
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود!
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …
.
.
من سرد
هوا سرد
برف سرد
زمستان سرد
تو با من سرد
دنیای من سرد
همه چیز سرد
ولی فنجان قهوه ام گرم
این تضاد برای یک لجظه مرا به آرامش می برد
.
.
کاش بعضیا
اگه ول می کنن می رن
اگه تنهات می ذارن
نگن که دلیلشون واسه انجام بعضی کارا چی بوده
بذارن همونطور فک کنیم اون کارا رو از روی دوست داشتن
یا اینکه دوست داشتن کاری واسمون انجام بدن انجام دادن
بذارن یه باور خوب خوب ازشون داشته باشیم
یه باور به شیرینیه اولین قهوه
نه به تلخیه آخرین قهوه
.
.
کافه را گرد دلتنگی گرفته
صندلی های خالی
فنجان هایی از تنهایی لبریز
.
.
چگونه استـــ حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
باکنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدی
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…
.
.
اینقدر نگو اگه ببخشم کوچک می شوم،
اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد،
خـــــدا اینقدر بزرگ نبود!
چه کسی می گوید جاذبه رو به زمین است ؟؟؟
من کسانی را دیدم که فارغ از هر کششی رفته اند تا بالا ، تا اوج …
آری ؛ جاذبه رو به خداست !!!
به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد …
ولی آموختم که ناله ام سکوت باشد
گریه ام لبخند
و تنها همدمم ، خدا …
تشکر ویژه از دوست همیشگی حسین آقا …. پایدار باشی.
ممنون از سایت خوبتون مخصوصا به خاطر فیلمهایی که می زارین. از شما درخواست دارم تو رو به خدا فیلم ایرانی فوق العاده زیبا و بی نظیر پرچم های قلعه کاوه رو با کیفیت اصلی بزارین. متاسفانه این فیلم فوف العاده زیبا و متفاوت آنطور که شایسته اش بود دیده نشده و هیچ جا هم با کیفیت مطلوب پیدا نمیشه.
با سپاس بیکران از شما
یه “دوستت دارم”هایی هم هست …
میدونی دروغه ها …
ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه …!
برای خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی….
ﺯﻧﺪﮔﻲﻫﻴﭻﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد. کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم. خدا که باشد، هرمعجزه ای ممکن میگردد
ایمان داشته باش که قشنگترین عشق,
نگاه مهربان خداوند به بندگانش است
زندگی را به او بسپار….
و مطمئن باش
که تا وقتی پشتت به خدا گرم است
تمام هراس های دنیا،
خنده دار است….
خدایا قضا شده ام …
دوباره بخوان مرا …
یادم داده اند که بر غمهایت صابر باش
اما تو یادم داده ای بر غمهایت شاکر باش …
« اللهم لک الحمد حمدالشاکرین لک علی مصابهم »
توکل چه کلمه زیبایی ست “تو” و “کل”…
وقتی “تو” ، “کل” را داری ..
به چه می اندیشی؟؟
ناراحت چه هستی ؟؟
وقتی با کلْ ، هستی..
با کل دنیا ..
با کل جهان هستی..
دلت قرص باشد..
چه زیباست “توکل”!!
توکل یعنی : اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگیرد.
تنها خداوندست که بهترینها را برای بندگانش رقم میزند.
فقط بخواهیم و آ رزو کنیم، اما پیشاپیش شاد باشیم وایمان داشته باشیم که رویاهایمان همچون بارانی در حال فرو ریختن اند.
پیشا پیش شاد باشیم و شکر گزار !
چرا که خداوند نه به قدر رویاهایمان بلکه به اندازه ایمان واطمینان ما انسانهاست، که می بخشد.
خواستم منکر عشقت بشوم ، فهمیدم
از ته قلب من اخبار موثق داری
” می شود فاش همه آن چه میان من و توست ”
که تو هم مثل خودم چشم دهن لق داری
،قشنگترین پستی بود ک تو فضای مجازی خوندم …
سلام خــــــــــــــــــــــــــــــدا…
ممنون که تو تمام این مدتی که قوانینت را زیر پا گذاشتیم بازم هم مارا از گروهت Delete نکردی….!
ببخشید که پستایی که برامون نازل کردی را اصلا نخوندیم …
ببخشید که هر شب تا نزدیکای صبح با همه چت کردیم وقتی نوبت چت کردن با تو شد خواب موندیم …
ببخشید که پایه ی لایک همه شدیم الا تو …
اصــــــــــلا میام تو pv ….
خدا جوووون ؟ هستی ؟
باهام قهری ؟
آه … پس چرا Read نمیشه
نکنه سرت شلوغه
مثل اون شبایی که من سرم گرم دیگران بود
چقدر بهم پیام دادی
تلنگر زدی محل نذاشتم
نکنه بلاکم
عاشقتم خدا
آرامش خانوم … همشون خیلی خوبن آدم توش میمونه ولی آخری … احساس تنهایی میکردی…
از شما واقعا سپاس گذارم ……… تشکر از شما و غزال خانوم که واقعا متن هاتون عالیه … هردو زیبا و دوست داشتنی…. تشکر از هردو
خیلی خوب بود آرامش جان.مخصوصا آخری.واقعا عاشقتم خدا
آقا MOSLEM.
مرسده خانم
ممنونم از لطفتون .سلامت باشید . ?
➿مواظب باشیم دلمان جایی نرود که اگر رفت باز گرداندنش کارسختی است وگاهی محال است!
➿-اگر برگردد معمولا معلول و مجروح باز می گردد
مراقب باشیم!
➿-دل آدم سربه هوا و خیلی عاشق پیشه است
سریع انس می گیرد
➿-اگر غفلت کنیم می رود و خودش را به چیزهای بی ارزش وابسته می کند
.
➿-یادمان باشد معشوق لایق فقط خداست و اولیا خدا
?خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمیشود
?تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد
?تنها کسی است که با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت
?تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد
? تنها کسی است که محرمت میشودوقتی همه تنهایت گذاشتند
?تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن
?همیشه وهرلحظه خدا را برایتان آرزو میکنم?
نکند آنکه به دریا زده امشب دل توست
که پریشان شده دریا و چنین طوفانیست
وسعت بغض مرا ابر فقط می فهمد
رفته ای و دل من مثل هوا بارانیست
گرچه نزدیک به هم قلب من و توست ولی
بین ما فاصله ها، فاصله ها طولانیست
خسته ام، خسته از این حالت دلدادگی ام
عشق ما گرچه عمیق است ولی پنهانیست
کاش امشب برسی. نیت ماندن بکنی
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست…
????
سلام غزال خانوم …. مثه همیشه عالی و زیبا.. ممنون
سلام آقا مسلم.. تشکر از لطفتون بزرگوارید… از شما هم ممنونیم بابت متن های زیبایی که میگذارید 🙂
جایزه تحویل ……………………………………
————————————
جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی
با لباس ژنده و پرگرد و خاک و دست و صورت کثیف، خسته و کوفته ، به یک دهکده رسید.
چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود.
او جلوی مغازه میوه فروشی ایستاد و به پرتقال های بزرگ و تازه خیره شد.
اما بی پول بود. بخاطر همین دو دل بود که پرتقال را به زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدائی کند.
دستش توی جیبش تیغه چاقو را لمس می کرد که به یکباره پرتقالی را جلوی چمشش دید.
بی اختیار چاقو را در جیب خود رها کرد و….پرتقال را از دست مرد میوه فروش گرفت.
میوه فروش گفت : بخور نوش جانت ، پول نمی خواهم
سه روز بعد آدمکش فراری باز در جلو دکه میوه فروش ظاهر شد.
این دفعه بی آنکه کلمه ای ادا کند ،صاحب دکه فوراً چند پرتقال را در دست او گذاشت
فراری دهان خود را باز کرده گوئی میخواست چیزی بگوید
ولی نهایتاً در سکوت پرتقال ها را خورد و با شتاب رفت.
آخر شب صاحب دکه وقتی که بساط خود را جمع می کرد
صفحه اول یک روزنامه به چشمش خورد
میوه فروش مات و متحیر شد وقتی که عکس توی روزنامه را شناخت
عکس همان مردی بود که با لباسهای ژنده از او پرتقال مجانی میگرفت
زیر عکس او با حروف درشت نوشته بودند قاتل فراری و برای کسی که او را معرفی کند نیز مبلغی بعنوان جایزه تعیین کرده بودند.
میوه فروش بلافاصله شماره پلیس را گرفت
پلیس ها چند روز متوالی در اطراف دکه در کمین بودند
سه چهار روز بعد مرد جنایتکار دوباره در دکه میوه فروشی ظاهر شد
با همان لباسی که در عکس روزنامه پوشیده بود .
او به اطراف نگاه کرد، گوئی متوجه وضعیت غیر عادی شده بود.
دکه دار و پلیس ها با کمال دقت جنایتکار فراری را زیر نظر داشتند.
او ناگهان ایستاد و چاقویش را از جیب بیرون آورده و به زمین انداخت
و با بالا نگهداشتن دو دست خود به راحتی وارد حلقه محاصره پلیس شده و بدون هیچ مقاومتی دستگیر گردید.
موقعی که داشتند او را می بردند
زیر گوش میوه فروش گفت : ” آن روزنامه را من پیش تو گذاشتم، برو پشتش را بخوان .
سپس لبخند زنان و با قیافه کاملاً راضی سوار ماشین پلیس شد.
میوه فروش با شتاب آن روزنامه را بیرون آورد و در صفحه پشتش، چند سطر دست نویس را دید که نوشته بود :
من دیگر از فرار خسته شدم از پرتقالت متشکرم .
هنگامی که داشتم برای پایان دادن به زندگیم تصمیم میگرفتم
نیکدلی تو بود که بر من تاثیر گذاشت .
بگذار جایزه پیدا کردن من ،جبران زحمات تو باشد.
من اگر اشک بدادم نرسد میمیرم.
من اگر یاد تو را یادی نکنم میمیرم.
یارا مردنم مبارک بادا.
سلام ادمین ، خوبی ؟
بعد دو ماه برگشتم از سربازی همچین که میگفتم زوریه زور نبود ولی سخت گذشت
دیگه حوصلم مثل قبلن نیسیت بگردم
سلام. خسته نباشی دلاور، خدا قوت پهلوان
سلام دوست عزیز …. رسیدنت به خیر رفیق….
انشالله که همیشه پایدار و تنت سالم باشه.. انشالله که موفق و سربلند باشی ..
“خدای من، نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی، میان این دو گمم،
هم خود را و هم تو را آزار میدهم،
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی،
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی“هیچ” یعنی “پوچ”
خدایا هیچ وقت رهایم نکن
حواست هست خدا؟؟
هروقت صدای شکستن خودمو شنیدم.
گفتم باشه منم خدایی دارم….
حواست هست خدا؟؟
ازبچگی تاالان هروقت زمین خوردم و به سختی پاشدم
یه جمله شنیدم “غصه نخور خدابزرگه”
حواست هست خدا؟؟
حواست هست هرروز باهات دردودل میکنم؟؟
حواست هست غصه هام داره سنگینی می کنه؟؟
حواست هست خیلی وقته چشام بارونیه؟؟
حواست هست نفس کم اوردم..
خدایا نفس میخوام….
خوشی میخوام..زندگی میخوام ….
خدااااااایا یه خنده از ته دل میخوام..
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی
خدا همین جاست؛ نیازی به سفر نیست
با تشکر از شیدا خانوم …… بابت متن ها … سلامت باشید همیشه…
خدا همیشه آنلاینه
کافیه دلت رو به روز رسانی کنی
اون موقع میبینی که در تک تک لحظات کنارتـــ بوده
و هست و خواهد بود
اگر دیدی خط ها شلوغه و حس میکنی جوابی نمیاد،
از پسورد”یا حسین” استفاده کن
خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب میده.
گاهی که حس میکنیم ارتباط قطع شده
مشکل از مخاطب نیست، دل ما ویروس گرفته
آموختم که خـــــــــ❤ــــــــــدا عشـــــق است
و عشـــــق تنهـــــا خـداست…
آموختم که وقتـــــی ناامیـــــد می شوم
خـــــــ❤ــــــــــدا با تـــــمام عظمتش عاشقانـــــه انتظار مـــــی کشد
تا دوبـــــاره به رحمتش امیـــــدوار شـــــوم…
آموختم اگر تا کـــــنون به آنچـــــه خواستم نرسیدم
خــــــــ❤ــــــــــدا برایـــــم بهترینش را در نظـــــر گرفته است…
پــــــــــس:
وقتـــــی ســـــکوت خــــــــــ❤ــــــــــدا را در برابر عبـــــادتت دیـــــدی
نگـــــو خــــــ ❤ــــــــــدا با مـــــن قهـــــر است…!
او بـــــه تمـــــام کائنات فرمـــــان سکـــــوت داده
تا حـــــرف دل تـــــو را بشنـــــود…!
پـــــس حـــرف دلـت را بگـــــو خــــــــــ❤ــــــــــدا منتظـــــرست…!!!
میدونی وقتی خدا داشت بدرقت میکرد چی گفت؟
گفت:
جایی که میری مردمی داره که میشکننت.
نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی
.تو کوله بارت عشق میذارم صبوری رو میزارم که بگذری…
قلب میزارم که جابدی…
اشک میدم تا همراهیت کنه…
و اما مرگ که بدونی دوباره پیش خودم برمیگردی….